اولین بسته سیگار

ساخت وبلاگ

امروز ساعت 4 بسیار مشعوف شدم که کلاسهام برگزار نمیشن. توی راه که بر می گشتم به این فکر می کردم که چطوری این واقعه میمون رو جشن بگیرم. به سیما زنگ زدم که بریم استخر، با صدای خواب آلود گفت گروه درمانی داره. یادم اومد مامان خونه نیست، به دکه روزنامه فروشی رسیدم، پارک کردم. رفتم اونطرف خیابون  مقابل مرد فروشنده: آقا بهمن دارین؟ مرد: بله، بهمن چی؟ من: سیگار بهمن(یه هو فکر کردم شاید چیزی غیر از سیگار هم با برند بهمن باشه) مرد: بهمن بزرگ، متوسط، کوچیک؟ من متفکرانه نگاهش کردم. خودش یه بسته کوچیک داد و گفت این خوبه؟ گفتم عالیه. فکر کردم جشنم غیر از سیگار چیز دیگه ای کم داره. رفتم سوپر مارکت، در قفسه ها به دنبال قهوه گشتم. برندها رو نمی شناختم. بعد کلی جستجو یک برند رو به طور تصادفی انتخاب کردم.

 

آهنگ ملایم، روی تراس، هوای پاییزی، سیگار بهمن و قهوه . عالی بود.

 

 

 

درجستجوی خویش...
ما را در سایت درجستجوی خویش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دریا darya بازدید : 187 تاريخ : 9 مهر 1392 ساعت: 5:14